نکح . [ ن ُ / ن ِ ] (ع اِمص ) عقدبستگی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است از نکاح . (از متن اللغة). || کلمه ای که عرب بدان عقد نکاح می بستند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (آنندراج ). چون کسی [ از تازیان ] می خواست از طایفه ای زن بگیرد می آمد در آن طایفه و ندا می کرد «خطب » و زن داوطلب ازدواج جواب می داد «نکح ». (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.