نکث . [ ن َ ] (ع مص ) تاب بازدادن رسن و ریسمان . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101). تاب باز گردانیدن از رسن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). تاب باز کردن از رسن . (از غیاث اللغات ). || غاز کردن پشم گلیم و چادر کهنه را تا دوباره ریسیده شود. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || پراکنده شدن سر مسواک . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکستن عهد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ). شکستن پیمان را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نقض کردن عهد و بیع. (از اقرب الموارد) : و چند حرکت که بر نقض عهد و نکث میثاق دال ّ بود از او صادر شد. (جهانگشای جوینی ). || مجازاً، مطلق شکستن و قطع. (از غیاث اللغات ). || (اِمص ) نقض عهد. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.