نچیز. [ ن َ ] (ص مرکب ) ناچیز. لاشی ٔ :
جان پرمایه همی چون بفروشی به نچیز
چیز پرمایه همان به که به ارزان ندهی .
|| معدوم . فانی . عدم :
مپندار جان را که گردد نچیز
که هرگز نچیز او نگردد بنیز.
در تمام معانی رجوع به ناچیز شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نچیز. [ ن َ ] (ص مرکب ) ناچیز. لاشی ٔ :
جان پرمایه همی چون بفروشی به نچیز
چیز پرمایه همان به که به ارزان ندهی .