نول . [ ن َ ] (ع اِ) رودبار روان . (منتهی الارب ). رودبار پر از آب . (ناظم الاطباء). وادی سایل . (اقرب الموارد) (متن اللغة). وادی روان . (ناظم الاطباء). || مزد کشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کرایه ٔ جهاز. (ناظم الاطباء). اجرت سفینه . (ازمتن اللغة). جعل السفینة، معرب است . (از اقرب الموارد). || نورد جولاه . (منتهی الارب ). نورد بافندگان . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ، انوال . || سزاوار. (منتهی الارب ). گویند نولک أن تفعل کذا؛ باید که چنین کنی . (مهذب الاسماء)؛ ای ینبغی لک .ما نولک ، ما ینبغی لک . (از منتهی الارب ). و رجوع به نوال شود. || خدمت و آنکه سزاوار خدمت بود. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. || انعام و عطیه . (ناظم الاطباء). رجوع به نولة شود. || طریقه . (ناظم الاطباء). || (مص ) عطا دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ). اعطا کردن . (از اقرب الموارد). به نوال بخشیدن . (از متن اللغة). نوال . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || جوانمردی کردن بسخن و حاجت یا آهنگ کردن در آن . (از متنهی الارب ). || نوردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.