نوده . [ ن َ وَ دَ / دِ ] (اِ) نبیره . (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرزند فرزند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (اوبهی ). فرزندزاده . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نواسه . (اوبهی ). فرزند. (رشیدی ). صورتی است از نواده . || فرزند عزیز. (رشیدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرزندی سخت گرامی . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). || به گمان من به معنی خاندان و مانندآن چیزی است در این بیت دقیقی که در فرهنگ اسدی شاهد برای معنی فرزندی سخت گرامی آمده است :
ای سر آزادگان و تاج بزرگان
شمع جهان و چراغ دوده و نوده .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.