نهش . [ ن َ ] (ع مص ) به دندان پیش گزیدن چیزی را و برکندن . (منتهی الارب ). عض . (اقرب الموارد). به دندان پیش گرفتن . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || گزیدن مار و سگ و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گزیدن مار و عقرب . (از اقرب الموارد). گزیدن مار. (تاج المصادر بیهقی ). لسع. (اقرب الموارد). || در مشقت انداختن زمانه کسی را و از بیخ برکندن . (از منتهی الارب ). در مشقت و سختی انداختن کسی راروزگار و محتاج کردن او را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || باریک شدن بازوان کسی . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) اندکی گوشت ران . (مهذب الاسماء). رجوع به معنی قبلی شود. || گزیدگی . لسع. لدغ . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) اسم عربی شقاقل است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به دزی ج 2 ص 729 شود. || (ص ) نَهِش . نهیش . (متن اللغة). رجوع به نَهِش شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.