نهز. [ ن َ ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ). زهاء. قدر. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). گویند: هذا نهز کذا، یعنی به اندازه ٔ آن است . (منتهی الارب ). نُهاز. نِهاز. (متن اللغة). رجوع به نهاز شود. || (مص ) زدن و راندن و دور کردن . (از منتهی الارب ). ضرب و دفع. (اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از تاج المصادر بیهقی ). || جنبانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). سر جنبانیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حرکت دادن سر را. (از متن اللغة). || بر سینه برخاستن ستور به رفتن . (منتهی الارب ). به سینه برخاستن ستور برای سیر و رفتن . (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغة). || سر زدن گوساله و شتربچه پستان مادر را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لهز. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || دلو در آب چاه زدن تا پر شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تکان دادن دلو را در آب تا پر شود. (از متن اللغة). || بیرون کشیدن دلو از چاه . (از اقرب الموارد). نزع . (از متن اللغة). || سپوختن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || نهضت و برخاستن برای گرفتن چیزی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نزدیک شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). گویند: نهزالمولود الفطام ؛ اذا قرب من الفطام ، و هو ناهز و هی ناهزة. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.