نهج . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) راه روشن و گشاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طریق واضح . (اقرب الموارد). راه فراخ . (مهذب الاسماء) (دستورالاخوان ). راه پیدا. (دستورالاخوان ). راه راست و راه پیدا و راه گشاده . (از غیاث اللغات ) (از متن اللغة). یقال طریق نهج و طُرق نهجة. (اقرب الموارد). ج ، نهجات ، نهوج ، نُهُج . || (مص ) پیدا و گشاده گردانیدن راه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). هویدا کردن راه . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از دستورالاخوان ). واضح و نمایان کردن راه را. (از متن اللغة). ظاهر و واضح کردن راهی را یا کاری را. (از اقرب الموارد). نهوج . (اقرب الموارد). || رفتن بر راه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). سلوک . سپردن راهی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رفتن در راه . (از المصادر بیهقی ) (از دستورالاخوان ). || کهنه ساختن جامه را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خلق و کهنه کردن جامه را. (از اقرب الموارد). || پیداو گشاده شدن راه . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). واضح شدن راهی یا امری . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نهوج . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || کهنه گشتن جامه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بلی . کهنه وخلقان شدن جامه . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.