نهاء. [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نهی . رجوع به نهی شود. || پایان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غایت و آخر چیزی . (از اقرب الموارد). انجام . انتها. (ناظم الاطباء). نهایت هرچیزی . (از متن اللغة). || خردترین از جای هائی که در آن آب باران ایستد. (منتهی الارب ). کوچکترین آبگیرهای باران . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ِ نهی . (از متن اللغة). || آبگینه . (منتهی الارب ). شیشه ٔ قاروره . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحد نهائة است . (از اقرب الموارد). ج ، نهاة. || سنگی است سپید نرم تر از رخام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || داروئی است به بادیه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). داروئی است که اهل بادیه آن رامی آشامند و بدان خود را معالجه می کنند. (از متن اللغة). || نوعی از مهره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). واحد آن نهائة است . (از متن اللغة). || (مص ) بلند شدن روز. (از منتهی الارب ). ارتفاع روز. (اقرب الموارد). ارتفاع روز تا نزدیکی نیم روز. (از متن اللغة). || بلند شدن آب . (از منتهی الارب ). ارتفاع آب . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.