نقد. [ ن َ ق َ ] (ع اِ) نوعی گوسپند کوتاه دست و پای زشتروی که آن را کتک گویند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). گوسفند خرد. (مهذب الاسماء). واحد آن نَقَدَة است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، نقاد، نقادة. منه المثل : اذل من النقد. (از اقرب الموارد). || سفلةالناس . (المنجد). پست و سفله از مردم . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || کودک حقیر و خوار که اثر برنائی و جوانی در وی پدید نیاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کودک زادی و به تن خرد. (مهذب الاسماء). نَقِد. (منتهی الارب ). || نُقُد. || (اِمص ) خردگی دندان . (منتهی الارب ). خوردگی دندان . (آنندراج ). شکستگی دندان وکرم خوردگی آن . (ناظم الاطباء). خردگی و شکستگی و کرم خوردگی دندان . (یادداشت مؤلف ). || پوست رفتگی سم ستور. (ناظم الاطباء). || (ص ) نَقِد. رجوع به نَقِد شود. || (مص ) شکسته شدن وکرم خورده گردیدن دندان . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از متن اللغة). خورده شدن دندان . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فهو نَقِد. (اقرب الموارد). || پوست بازشدن سم . (تاج المصادر بیهقی ). پوست پوست گردیدن سم . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.