نفق . [ ن َ ف َ ] (ع اِ)راه باریک در زمین که به سوی جائی رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). سمج که راه گذر دارد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). سوراخ و سردابه . (مهذب الاسماء). تونل . (یادداشت مؤلف ). قوله تعالی : نفقاً فی الارض او سلماً فی السّماء. (قرآن 35/6). (منتهی الارب ). ج ، انفاق . || سوراخ کلاکموش . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- امثال :
ضل دریص نفقه ؛ ای جُحْرَه ؛ در حق کسی گویند که تدارک کار نداند. (منتهی الارب ).
|| (مص ) سپری گردیدن و نیست شدن یا کم گشتن توشه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). برسیدن . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سپری شدن . (زوزنی ). تمام شدن و نیست شدن یا کم شدن چیزی . (از اقرب الموارد). || بیرون رفتن کلاکموش از نافقاء . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از المنجد). || داخل شدن کلاکموش در نافقائش . || رواج دادن کالا را. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.