نفس . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) سخن دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : کتب کتاباً نفسا؛طویلاً. (منتهی الارب ). || جرعه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : اکرع فی الاناء نفساً او نفسین ؛ای جرعة او جرعتین . || سیرابی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): شراب ذونفس ؛ شراب با فراخی و سیرابی . و شراب غیرذی نفس ؛ شراب کریه و برگردیده بوی و رنگ ، چون کسی بچشد دم برنزند. || فراخی و گشادگی کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : انت فی نفس من امرک ؛ ای فی سعة. (منتهی الارب ). || تنفس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) بخیلی کردن به چیزی از عزیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نفاسة: (منتهی الارب ). || حسد بردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نفاسة. نفس علیه بخیر؛ حسد برد.(منتهی الارب ). || گرانمایه گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نفاس . نفاسة. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.