نفت . [ ن َ ] (ع مص ) خشمگین گردیدن یا برآماسیدن از خشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). غضبناک شدن . (از متن اللغة). نفتان . (منتهی الارب ) (متن اللغة). نفاة. نفیت . (متن اللغة). || جوشیدن دیگ . (منتهی الارب ) (از متن اللغة). نفتان . نفیت . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || تیرک زدن دیگ جوشان . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و هو نفوت . (متن اللغة). نفتان . (منتهی الارب ) (متن اللغة). نفیت . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || چسبیدن شوربا در جوانب دیگ . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نفتان . (منتهی الارب ) (متن اللغة). نفیت . (متن اللغة) (از اقرب الموارد). || منتفخ گردیدن آرد به ریختن آب بر آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.