نعجة. [ ن َ ج َ ] (ع اِ) ماده میش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (دهار). میش ماده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). میش . (غیاث اللغات ). گوسفند ماده . ج ، نَعَجات و نعاج . || گاو. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). گاو دشتی . (منتهی الارب ) . || ماده ٔ گوسفند و آهو و گاو و گوسفند کوهی . (از متن اللغة). ماده ٔ آهو و ماده گاو دشتی . (دهار). ج ، نعاج ، نعجات . || به کنایت زن را نعجة گویند. (از تاج العروس ) (از متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.