نضارة. [ ن َ رَ ] (ع اِمص ) تازگی . تازه روئی . خوبی . (منتهی الارب ). در اصل به معنی زیبائی و تابناکی روی است ، سپس در مورد هر فراخی و آسودگی به کار رفته . (از متن اللغة). نضرة. رجوع به نضارت شود. || (مص ) تازه و با آب گردیدن .(از منتهی الارب ). تازه شدن . نیکو شدن . سبز شدن . (فرهنگ خطی ). تازه و با آب گردیدن درخت و روی و رنگ . (آنندراج ). تازه روی شدن . (زوزنی ). زیبا شدن . بارواء و بهجت شدن . (از متن اللغة). خوب و زیبا شدن درخت و روی و رنگ و هر چیزی . (از اقرب الموارد) (از المنجد). نضرة . نضور. نَضَر. (اقرب الموارد) (المنجد). نَضر. (المنجد). || ترو تازه گردانیدن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). تازه کردن . (فرهنگ خطی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.