نشکهیدن . [ ن َ ک ُ دَ ] (مص منفی ) نشکوهیدن . پروا نکردن . مقابل شکوهیدن به معنی بیم و پروا داشتن و ترسیدن . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) :
آن کبوترشان ز بازان نشکهد
بازسر پیش کبوترشان نهد.
تا ز بسیاری آن زر نشکهند
بی گرانی پیش آن مهمان نهند.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشکهیدن . [ ن َ ک ُ دَ ] (مص منفی ) نشکوهیدن . پروا نکردن . مقابل شکوهیدن به معنی بیم و پروا داشتن و ترسیدن . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) :
آن کبوترشان ز بازان نشکهد
بازسر پیش کبوترشان نهد.