نشح . [ ن َ ] (ع مص ) آب خوردن نه به سیری . (تاج المصادر بیهقی ). کم از سیری خوردن آب را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). آب خوردن نه به قدری که سیراب شود. (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || آب خوردن آنقدر که شکم پر شود . (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). پرشکم خوردن [ آب را ] . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || آب دادن اسب را به قدر تسکین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب دادن حیوان را آنقدر که عطشش تسکین یابد. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.