نزاهت . [ ن َ هََ ] (ع مص ) دور شدن از بدی و پاکی از عیب . (از غیاث اللغات ). نزاهة. نزاهیة. رجوع به نزاهة شود. || (اِمص ) پاکیزگی . طهارت . بی گناهی : دمنه دانست که اگر این سخن با شتر به ظاهر کند در حال ... نزاهت جانب خویش معلوم گرداند. (کلیله و دمنه ). || خرمی زمین . (فرهنگ خطی ). رجوع به نزاهة شود : و جهت نزاهت موضع یک چندی آنجا مقیم گشتند. (رشیدی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.