نرگسستان . [ ن َ گ ِ س ِس ْ ] (اِ مرکب ) نرگس زار. آنجا که نرگس فراوان رسته باشد :
ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد
تبسم ارغوان زارش تماشا نرگسستانش .
خرم آباد عمر از او محکم
نرگسستان دل از او بینا.
چون غمزه ٔ دوست گاه دستان
باسهم ولیک نرگسستان .
نرگسستان بود گلشن تا تو بودی درچمن
از شکست رنگ گل شبنم قدح سرشار داشت .