ندل . [ ن َ ] (ع اِ) ریم . چرک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). وسخ . (اقرب الموارد) (المنجد). || ندل الثعالب ؛ چالاکی . شتابی . سرعت . زودی . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی بعدی شود. || (مص ) ربودن . (تاج المصادر بیهقی ). ربودن به سرعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ربودن چیزی را. (ناظم الاطباء). جذب کردن و ربودن و به سرعت ربودن چیزی را: فَنَدْلاً زُرَیق المال ندل َالثعالب . (از اقرب الموارد). || از جایی به جایی بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نقل کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). فراوابردن . (تاج المصادربیهقی ). || از چاه بیرون آوردن دلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). دلو از چاه برآوردن و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). || به کف دست برداشتن و گرفتن نان از سفره یا خرما از ظرف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)... و خوردن آن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریخ زدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ریغ زدن . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.