ندص . [ ن َ ] (ع مص ) برآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خارج شدن . (اقرب الموارد). ندوص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به سرعت خارج شدن . (از المنجد). زود برآمدن چیزی از چیزی و گذشتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). امتراق . (اقرب الموارد) (از المنجد). ندوص . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بدی رسانیدن مرد به قوم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ندوص . (المنجد). || به صورتی ناخوشایند درآمدن بر قوم . (از اقرب الموارد) (از المنجد). ندوص . (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.