ندس . [ ن َ ] (ع ص ) مرد زیرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فَهِم . (اقرب الموارد). نَدُس . نَدِس . (منتهی الارب ). || آنکه به سرعت بشنود آواز خفی را. (اقرب الموارد). آنکه سبک بشنود آواز خفی را. (منتهی الارب ). || (اِ) آواز خفی . (از اقرب الموارد). || (مص ) بر زمین زدن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نَدَس َ به الارض َ؛ صرعه . (المنجد). || یک سو کردن کسی را از راه . || گمان ناسزا بردن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گویند: نَدَس َ علیه الظن . || نیزه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). || گاهی به پا زدن . (منتهی الارب )(آنندراج ). به پا زدن کسی را. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.