نخنخة. [ ن َ ن َ خ َ ] (ع مص ) یکسو کردن . دور کردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دور کردن . راندن . (از اقرب الموارد). || سخت رفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سیر سخت کردن . (ناظم الاطباء). || فروخوابانیدن شتر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فروخوابانیدن اشتر. (دهار).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.