نخط. [ ن ُ ] (ع اِ) مغز مهره ٔ پشت . حرام مغز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نخاع . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)(المنجد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آبی که در مشیمه است . (از اقرب الموارد) (از المنجد). آب که با بچه بیرون آید. (مهذب الاسما). || مردم . نَخْط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناس . (اقرب الموارد). یقال : ماادری ای ّ النخط هو (منتهی الارب )؛ ندانم چه مردم است او. (مهذب الاسما).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.