نخر. [ ن َ خ ِ ] (ع ص ) پوسیده ٔ فروریخته . (منتهی الارب ). پوسیده و ریزه ریزه شده . (ناظم الاطباء). یقال : عظم نخر و عظام نخرة و نخرات . یکون للانسان و الشاة و الناقة و الفرس و الحمار.(اقرب الموارد). || میان کاواک از استخوان که چون باد به وی رسد آواز برآید. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.