نحام . [ ن َح ْ حا ] (ع ص ) مرد بسیارنحیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنکه دم سرد و ناله برآرد. (ناظم الاطباء). || مرد نیک بخیل . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بخیل که چون سؤال کرده شود دم سرد و ناله برآرد. (از اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).اسد. (اقرب الموارد). || نام مرغی شبیه به بط و مرغابی . (ناظم الاطباء). رجوع به نُحام شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.