نجز. [ ن َ ] (ع اِمص ) اسم است انجاز را، و گویند: انت علی نجز حاجتک ، به فتح یا ضم نون ؛ یعنی نزدیک به روائی حاجت خودی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از المنجد). || نزدیکی به روائی [ حاجت ] . (لغتنامه ٔ مقامات حریری ) (فرهنگ خطی ). || (اِ)حاجت نزدیک به روائی . نُجْز. (ناظم الاطباء). حاجت ِ در شُرف روا شدن . (از اقرب الموارد). || (مص ) روا کردن حاجت کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء) (از تاج المصادر بیهقی ). برآوردن حاجت . (از المنجد). || حاضر آمدن و زود رسیدن وعده . (اقرب الموارد). || تمام شدن . (از المنجد) (از اقرب الموارد). گویند: نجز الکتاب . || منقضی شدن . فنا شدن . (از اقرب الموارد). || منقطع شدن (کلام ). (از اقرب الموارد). || شتاب کردن در وعده . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.