نبق . [ ن َ / ن ِ / ن َ ب ِ / ن َ ب َ ] (ع اِ) کُنار که بر سدر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنار که بار درخت سدر باشد. (ناظم الاطباء). بار درخت سدر. (از المنجد). کنار. (قاموس ) (دهار) (دستوراللغة). بار درخت کنار. (غیاث اللغات ). نَبق و نِبق و نَبِق و نَبَق ؛ بار درخت سدر. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). اندر شهر گرگان و طبرستان آن را طاق دانه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). میوه ٔ درخت سدر. کنار. (از ترجمه ٔ صیدنه ) واحد آن نبقة است . (اقرب الموارد). ثمره ٔ درخت سدر. میوه ٔ کنار. ثمر السدر. || میوه ٔ درخت ِ زَنزَلَخت . (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.