نبص . [ ن َ ] (ع اِ) تره ٔ اندک که نخستین بروید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). در معجم متن اللغة نَبَص هم آمده است و آرد که بدین صورت مستعمل تر یا صحیح تر است . || (مص ) سخن گفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء): نبص الرجل نبصاً؛ سخن گفت ، و ماینبص ؛ ای مایتکلم . (منتهی الارب ). بمعنی نبس است . (از اقرب الموارد). رجوع به نبس شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.