نباج . [ ن َب ْ با ] (ع ص ) سخت آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شدیدالصوت . (معجم متن اللغة). شدیدالصوت که احمقانه سخن گوید. (از اقرب الموارد): رجل نباج و نباح ؛ شدیدالصوت جافی الکلام . (اقرب الموارد). || کلب نباج ؛ سگ سخت آواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سگ خشن بانگ . نباجی .(از معجم متن اللغة). || که احمقانه سخن گوید. متکلم به حمق . (از معجم متن اللغة). || کذاب . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || انه نفاج نباج ؛ لیس معه الا الکلام . (از معجم متن اللغة). || (اِ) کبچه ٔ پِسْت شور. (منتهی الارب ). کفچه ای که بدان پِسْت می شورانند. (ناظم الاطباء).المجدح المسویق . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.