نایب . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) نائب . آنکه بر جای کسی ایستد. وکیل . جانشین . قائم مقام . خلیفه . گماشته . (از ناظم الاطباء). کسی که کار دیگری را انجام دهد. || پیشکار. (آنندراج ). رجوع به نائب شود. || در اصطلاح نظامی :
- نایب اول ؛ستوان یکم ارتش ، درجه ای بین ستوان دوم و سروان .
- نایب دوم ؛ ستوان دوم ارتش ، درجه ای بین ستوان سوم و ستوان یکم .
- نایب سرهنگ ؛ سرهنگ دوم ، درجه ای بین سرگرد و سرهنگ تمام .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.