نافس . [ ف ِ ] (ع ص ) بدچشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عائن . (معجم متن اللغة)(اقرب الموارد). صائب بالعین . آنکه چشم می زند. (از اقرب الموارد). || پنجم از تیرهای قمار. (منتهی الارب ). پنجم تیر از تیرهای قمار. (آنندراج ). تیر پنجم از قمار. (مهذب الاسماء): النافس من سهام المیسر؛ الخامس او الرابع. (معجم متن اللغة). || نفیس . مرغوب . (از متن اللغة): شی ٔ نافس ؛ رفع و صارمرغوباً فیه و کذلک رجل نافس و نفیس . ج ، نفاس . (معجم متن اللغة). || زن زچه . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.