ناعم . [ ع ِ ](ع ص ) متنعم . (از معجم متن اللغة). فراخ عیش و نیکوزندگانی . (ناظم الاطباء). عیش ناعم ؛ ذونعمة. (از اقرب الموارد). || نرم . لین . (ناظم الاطباء). نرم . لطیف . (فرهنگ نظام ): نعم الشی ُٔ نعومة؛ لان ملمسه ، فهو ناعم . (از اقرب الموارد). || نبت ناعم ؛ گیاه نازک و نرم . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گیاه مستقیم مستوی . (اقرب الموارد). || ثوب ناعم ؛ جامه ٔ نرم و نازک . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). الثوب اللین الملمس . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.