نازیة. [ ی َ ] (ع اِ) تیزی . (منتهی الارب ). حدت . تیزی و تندی . (المنجد). یقال : بقلبه نازیة؛ در دل او حدت و نشاطی است . (اقرب الموارد). || سرد. (منتهی الارب ). || خطا در قول یا فعل بسبب خشم . بادرة. (اقرب الموارد). || کاسه ٔ پهن دورتک . (منتهی الارب ). القصعة القریبة القعر. (المنجد) (اقرب الموارد). || (ص ) اکمة نازیة؛ پشته ای که از آنچه پیرامون آن است بلندتر بود. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.