نارنجک . [ رَ / رِ ج َ] (اِ مصغر) مصغر نارنج . (ناظم الاطباء). نارنج خرد. || (اِ مرکب ) قسمی از گلوله ٔ توپ که پس از دررفتن می ترکد. (ناظم الاطباء). گلوله مانندی حاوی مواد منفجره که به دشمن افکنند. (یادداشت مؤلف ) : توپهای کلان که هریک را بیست و پنج عدد نارنجک و پول سیاه پر کرده بودند یکی از نارنجکها و گلوله ها به آدم و اسب سواران قلعه نرسید. (تاریخ زندیه ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.