نارسائی . [ رَ ] (حامص مرکب ) بی عقلی . (ناظم الاطباء).
- نارسائی عقل ؛ کم عقلی . عدم کفایت و بلوغ عقلی .
|| بی قابلیتی . ناشایستگی .عدم لیاقت . عدم اهلیت . (ناظم الاطباء). || رسا نبودن . کوتاهی . نارسا بودن .
- نارسائی فکر ؛ کوته فکری .
|| بدخلقی . بی ادبی . گستاخی . (ناظم الاطباء). مقابل رسائی . رجوع به رسائی و نارسا شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.