نابخة. [ ب ِ خ َ ] (ع ص ) سخنگوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). متکلم . (المنجد) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بزرگ منش . (منتهی الارب )(آنندراج ). متکبر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || زمین دوردست . (منتهی الارب ) (المنجد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ، نَوابِخ .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.