نائع. [ ءِ ] (ع ص ) تشنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (شمس اللغات ). ظمآن . عطشان . سخت تشنه .ج ، نیاع . قوم جیاع نیاع . (اقرب الموارد). || گرسنه . (شمس اللغات ). پیچ پیچان رونده از گرسنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مایل . (اقرب الموارد). میل کننده . (شمس اللغات ). خمیده . ج ، نوائع: غصن نائع؛ شاخه ٔ خمیده . (ناظم الاطباء). نوائع؛ شاخهای خمیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.