میگک . [ م َ گ َ ] (اِ مصغر) (از میگ + ک تصغیر) میگ خرد. ملخ کوچک . (یادداشت مؤلف ). ملخ صحرائی خرد :
احمدا پیش سلیمان می برد پای ملخ
هرکه پیش اطعمه تحسین میگک میکند.
و رجوع به میگ شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میگک . [ م َ گ َ ] (اِ مصغر) (از میگ + ک تصغیر) میگ خرد. ملخ کوچک . (یادداشت مؤلف ). ملخ صحرائی خرد :
احمدا پیش سلیمان می برد پای ملخ
هرکه پیش اطعمه تحسین میگک میکند.