میه . [ م َی ْه ْ ] (ع مص ) زراندود کردن شمشیر و جز آن را. (از منتهی الارب از ماده ٔ م ی هَ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). موه . (المصادر زوزنی ). || موه . (ناظم الاطباء). بسیارآب گردیدن چاه . (منتهی الارب ). بسیارآب گردیدن . (آنندراج ). بسیار شدن آب در چاه . (المصادر زوزنی ). میهة. || آب برآمدن از چاه . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || آب درآمدن در کشتی . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آب دادن کسی را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.