میطان . (ع اِ) غایت . (از منتهی الارب ، ماده ٔ وطن ) (آنندراج ). انتها وغایت از هر چیزی . گویند من این میطانک ؛ ای غایتک . (ناظم الاطباء). || موضعی که در آنجا جمع می شوند و از آنجا اسبان را در تاختن رها می کنند. ج ، میاطین . (از ناظم الاطباء). اول غایت حلبه ٔ رهان که اسب از آنجا دوانند میتا و میدا آخر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || میدان . ج ، میاطین . (دهار).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.