مکرمش . [ م ُ ک َ م َ ] (ع ص ) چین داده شده . چروک خورده . (فرهنگ نوادر لغات دیوان شمس چ فروزانفر) :
در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه اوست
منگر بدان که زرد و ضعیف و مکرمش است .
ای شاهد وقت وقت شه رخ
سودت نکند رخ مکرمش .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکرمش . [ م ُ ک َ م َ ] (ع ص ) چین داده شده . چروک خورده . (فرهنگ نوادر لغات دیوان شمس چ فروزانفر) :
در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه اوست
منگر بدان که زرد و ضعیف و مکرمش است .