مکبی . [ م ِ ک َب ْ بی ] (ع ص نسبی ، اِ) غضروف دوم از غضروفهای حنجره . (از بحرالجواهر). یکی ازسه غضروف حنجره است چون مکبه که بر سر چیزی نهند و بدین سبب او را مکبی گویند و طرجهالی نیز گویند و این را با «الذی لا اسم له » بندگشادی است و اندر مکبی دو مغاک است در «الذی لا اسم له » دو زیادت بیرون داشته است به اندازه ٔ این دو مغاک و هر دو زیادت اندر هر دو مغاک نشسته و رباطی آن را استوار دارد و این مکبی بدین بند گشاد حرکت می کند و به غضروف درقی می رسد و فراز آمدن و بازشدن حنجره از فراز هم آمدن درقی و «الذی لااسم له » باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و رجوع به کالبدشناسی توصیفی چ دانشگاه مشهد ص 488 (حلق ) شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.