مؤوه . [ م ُ ئو ] (ع مص ) موه . ماهة. (ناظم الاطباء). آب درآمدن در کشتی . (تاج المصادر بیهقی ). آب گردیدن در کشتی . (آنندراج ). رجوع به موه شود. || پدید آمدن آب چاه و بسیار شدن آن . (تاج المصادر بیهقی ). آب برآمدن از چاه و بسیارآب گردیدن . (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.