مؤونة. [ م َ ئو ن َ ] (ع اِ) بار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نفقه ٔ عیال وقوت روزانه . ج ، مؤونات . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مایحتاج معیشت چون نفقه و توشه ٔ سفر. (آنندراج ) (از منتخب اللغات ). نفقه ٔ عیال و اولاد که انسان از کشیدن آن درماند. (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به مؤنة و مؤنه و مؤونت شود. || رنج و محنت . (آنندراج ) (از منتخب اللغات ). رنج . ج ، مؤونات . (دهار) (مهذب الاسماء). تعب . (آنندراج ). || گرانی . (آنندراج ). ثقل . مؤنة. رجوع به مؤنة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.