مؤدبی . [ م ُ ءَدْ دِ ](حامص ) صفت مؤدب . معلمی . استادی . مربی گری . فرهنگ آموزی . ادب آموزی . تعلیم . آموزش . (از یادداشت مؤلف ).
- مؤدبی کردن ؛ معلمی کردن . مدرسی کردن . تعلیم . تدریس . تأدیب . فرهنگ آموزی : پدرش امیرمحمودرا مؤدبی کرده بود به گاه کودکی قرآن را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 499).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.