مؤجر. [ م ُءْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایجار. رجوع به ایجار شود. به کرایه دهنده . (از منتهی الارب ، ماده ٔ اج ر). اجاره دهنده . کرایه دهنده . (ناظم الاطباء). || به مزد خواهنده . (از منتهی الارب ). به مزد خواهنده کسی را. (آنندراج ). || پاداش عمل دهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || آن که استخوان در رفته و یا شکسته را جبیره می کند. (ناظم الاطباء). آنکه بندد استخوان را بر کجی . (آنندراج ). کسی که استخوان را به کژی ببندد. (از منتهی الارب ). || زنی که خود را رسوا می کند و زنا می دهد. (ناظم الاطباء). زن که مباح کند خود را به مزد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به مؤجرة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.