مومیا.(معرب ، اِ) حنوط کردن اجساد مردگان با بعضی داروهای بلسانی به طریقه ٔ مخصوص به نحوی که به همان حالت طبیعی و بدون فساد و تعفن خشک شود و باقی ماند چنانکه در قدیم معمول مصریها بوده است . (از ناظم الاطباء). ورجوع به مومیاکاری و مومیایی کردن شود. مصریان قدیم در حنوط کردن اجساد مردگان مهارت تام داشتند و طریقه ٔ حنوط کردن این بود که نخست نعش میت را شکافته ، امعاء و احشاء و دیگر اعضای درون او را بیرون آورده جای آنها را با ادویه و عطریات از قبیل مروکاسیا و زفت می انباشتند و اینها رطوبت بدن را به خود جذب کرده ، جسد را از فساد نگاه می داشتند. سپس بیرون جسد را نمک باروت پاشیده و یا هفتاد روز در محلول نمک باروت می گذاشتند، سپس بیرون آورده در کتانی که با عطریات و ادویه ٔ خوشبو پرورش یافته بود پیچیده در تابوتی از چوب جمیر یا سنگ می نهادند. بسا می شد که هیأت و ترکیب شخص میت را بر زبر تابوتش نقش کرده تابوت را در دیوار خانه کار می گذاشتند و سالهای دراز برای یادگاری و دید و بازدید خویشان و منسوبان باقی بود. از آن پس آن را در محلی که از سنگ در زیر زمین ترتیب داده بودند می گذاردند که از دو تا سه هزار سال بدون عیب و نقص می ماند. اجساد یعقوب و یوسف را برای اینکه باقی مانده به زمین موعود آورده شود حنوط و مومیایی کردند. (از قاموس کتاب مقدس ). || جسدی که به طریق مذکور خشک کرده باشند و خوپخین نیز گویند. (ناظم الاطباء). جسد حنوطشده . جسد مومیایی شده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مومیایی و مومیایی کردن شود. || نام دارویی سیاه که برای حفظ اجساد مردگان از پوسیدگی و گندیدگی و زوال و نیز برای معالجه ٔ برخی از امراض به کار بردندی . مومیایی . (از یادداشت مؤلف ). به لغت یونانی به معنی حافظالاجساد است و به فارسی مومیایی نامند و آن را عرق الجبال نیز نامند و بهترین اوسیاه براق است که بوی بد نداشته باشد و ارسطو فرموده که بهترین او آن است که چون جگر گوسفند را در گرمی ذبح با ریزه ٔ نی شکسته شق کرده بر آن بمالند التیام یابد. مقوی دل و اعضای ظاهری و باطنی و مفرح و محلل مواد بارده و مخفف رطوبات و رعشه و لقوه و معین باه و تسکین دهنده ٔ بسیاری از امراض دیگر است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در دیگر ولایات به کوه برانس از توابع اندلس معدن گوگرد است مومیای معادنش بسیار است ، آنچه در ایران است معدن به دیه آیی از توابع شبانکاره کوهی است که از او قطرات فرومی چکد و چون موم منجمد می گردد و آن را موم آبی گفته اند مومیائی اسم علم آن شد. (از نزهةالقلوب ج 3 ص 207). دو قسم است : قسمی از آن مومیایی معدنی است و بهترین این قسم ، مومیایی دارابجرداست و آن از چشمه به دست می آید هر سالی سی الی شصت مثقال و سخت عزیزالوجود است و ملوک ایران بدان فخر کنند چنانکه ملوک روم به گل مختوم و ملوک چین به راوند و ملوک هند به هلیله . و در صنعای یمن و جاهای دیگر نیز به دست می آید، نه بدین خوبی . و آن از ادویه ٔ قلبیه باشد و نیز در جبر کسر به کار برند. و قسم دیگرآن مومیایی قبوری است و آن ماده ای بوده است که مصریان مردگان خود را بدان آغشتندی تا از گندیدن و پوسیدن اجساد منع کند و امروز کس نداند آن چه بوده است . دارویی باشد چون قیر که شکسته و خسته را بدان بندند از تن آدمی و نیز ترسیده را حبی از آن خورانند به جای آمدن دل را. (یادداشت مؤلف ). دارویی سیاه یا قهوه ای که بدان مرده را حنوط کنند. ماده ٔ قهوه ای یا سیاه رنگ نیم جامد که در نتیجه ٔ اکسیده شدن هیدروکربورهای نفتی در شکافها و شکستهای طبقات زمین که در مجاورت ذخایر نفتی زیرزمینی هستند، پیدا می شود. مومیا در حقیقت یک نوع قیر طبیعی است که غالباً مخلوط با شن و خاک می باشد و بنابراین نوعی اسفالت طبیعی همیشه در محلهایی که مومیایی پیدا می شود به وجود می آید. مومیایی در 100 درجه حرارت ذوب می گردد و وزن مخصوصش در حدود 1/2 است . در ترکیبش علاوه بر هیدروکربور اکسیژن و ازت گاهی گوگرد هم وجود دارد. از حل کردن مومیایی در روغن ، ماده ٔ نرم و خمیری شکلی به دست می آید که سابقاً روی پوست بدن در نقاط ضربه دیده می مالیدند. مومیایی . قیر طبیعی . زفت رومی . عرق الجبال . قیر معدنی . زفت . زفت یابس . زفت البحر. حمر. کفرالیهود. قفرالیهود. آسفالت معدنی . آسفالت . مومیایی اخیر در غارهای بعضی کوهها (از جمله کوههای بهبهان و فارس و لرستان و سواحل دریای مغرب ) از شکافهای سنگها بیرون آید و بهترین آن سیاه براق است که بوی بدی نداشته باشد. شرب محلول آن رادر روغنها و ضماد آن را جهت شکستگی اعضا و بیرون رفتن مفاصل و کوفتگی و پاره شدن عصب و عضله در طب قدیم تجویز می کردند. در عهد صفویه مومیایی فارس ممتاز بود و تمام محصول آن که از کوهی نزدیک جهرم به دست می آمد متعلق به شاه بود و او یا آن را می فروخت و یا به رسم هدیه برای حکام و بزرگان و پادشاهان دیگر می فرستاد. و رجوع به مومیایی و نیز رجوع به آنندراج شود.
- مومیای کوهی ؛ قفرالیهود است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قفرالیهود شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.