مهمان پرست . [ م ِمام ْ پ َ رَ ] (نف مرکب ) که مهمان را تیمار دارد. دوستدار مهمان :
بدو گفت چیزی ز بهر نشست
فراز آور ای مرد مهمان پرست .
به رزم اندرون ژنده پیل است مست
ببزم اندرون گرد و مهمان پرست .
چو نان خورده شد مرد مهمان پرست
بیامد گرفت آبدستان به دست .