منهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) راننده ٔ آب و خون و جز آن . || فراخ کننده ٔ جوی . (آنندراج ). آنکه پهن و فراخ میکند. (ناظم الاطباء). || زخم فراخ زننده . (آنندراج ). آنکه زخم عمیق و عریض وارد می آورد. (ناظم الاطباء). || آهسته دونده . (آنندراج ). اسبی که آهسته می دود. (ناظم الاطباء). || زن فربه . || چاه کن که تا به آب رسد. (آنندراج ). آنکه چاه می کند تا به آب رسد. || آنکه کاری را در روز می کند. || آنکه به نیکویی نمی رسد. || رگی که به شدت خون می افشاند وبازنمی ایستد. (ناظم الاطباء). رجوع به اِنهار شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.